کی دو هفته مانده به ماه محرم فرماندهان اردوگاه، ارشدها را میخواستند و با توپ و تشر آنها را تهدید میکردند که به افرادتان بگویید عزاداری نباید بکنند.
تهدید و هارت و پورت عراقیها چه بود و چه نبود، عشق به امام حسین علیهالسلام با خون و گوشت و پوست آزادهها عجین شده بود و ما نیز از هفتهها قبل از رسیدن محرم خود را آماده میکردیم، مداحها تعیین میشدند، شعرا نوحههای مذهبی میسرودند و با دقت و مراقبت، مراسم نوحهخوانی و سینهزنی انجام میشد. برای تزیین آسایشگاهها پتوهای سیاه رنگ انتخاب و با صابون روی آنها «السلام علیک یا اباعبدالله» نوشته میشد
...